نفس چیزی است که در درون انسان شکل می گیرد. اگر به سمت خوبی تمایل پیدا کند مطمئنه ست و اگر به سمت بدی میل پیدا کند نا مطمئنه ست.
زنی آمده بود و می گفت می خواهم از شوهرم طلاق بگیرم. به او گفتم شوهر شما قمار بازه ؟ گفت: نه . گفتم چشم بد دارد ؟ گفت: نه. معتاده ؟ گفت: نه. گفتم پس مشکل چیست ؟ گفت : مثل پدرم نیست. پدرم مادرم را می زد ولی این شوهر اصلا مرا نمی زند. گفتم الان شوهرت کجاست ؟ گفت داره الان با پدرم گپ می زند.
پادشاهی همسری از قشر فقیر اختیار می کند و کلی مستخدم برای او می گیرد. وقتی از شکار و تفریح بر می گردد می بیند که زنش نان را گذاشته بر روی طاقچه. نان خشک شده را با ولع تمام می خورد. پادشاه گفت که چرا این نان کهنه و خشک شده را می خوری ؟ زن در پاسخ گفت : تو هم بخور. اینطوری خوشمزه تره. آن زن فقیر در منزل پدریش همیشه نان خشک می خورده و مادرش هم در خانه پدریش نان خشک می خورده. آن زن دیگر نمی توانست نان تاره بخورد. این همان نفس محیطی و ژنتیکی است. عادت در زندگی تبدیل به نفس می شود.
نفس محیطی را می توانیم پاک کنیم ولی پاک کردن نفس ژنتیکی خیلی دشواره. ژنتیک از صلب پدر آمده.